رمان غیاب دانیال نوشتهی امیر احمدی آریان را روز شنبه از سایت دوشنبه دانلود کردم؛ و روز دوشنبه این کتاب 360 صفحهای را تمام کردم. آقای آریان کتاب را به صورت PDF در اینترنت نشر داده است. نویسنده از گرفتن مجوز ارشاد ناامید میشود و تصمیم میگیرد خودش کتاب را در 100 نسخه چاپ کند و بعد نسخهی PDF آن را در اینترنت منتشر کند. کتاب را با ولع خواندم؛ چند دلیل داشتم. یک اینکه حتمن باید چیزی داشته باشد که ارشاد مجوز نداده! و دیگر اینکه آقای احمدی آریان را با ترجمه و نقدهایش میشناختنم. کتاب قبلی او شعارنویسی بر دیوار کاغذی که مجموعهی مرقومات نویسنده در صفحههای ادبی روزنامههای کشور در مورد فضای نقد و داستان فارسی است را خوانده بودم.
نمیدانم چرا کتاب مجوز نگرفته است؛ شاید چند دلیل داشته باشد: یک صحنه اروتیک دارد که شرح کامل یک تجاوز آمده و دختربازیهای دو نوجوان و صحنههایی از کشیدن حشیش و بنگ و فضای زیبای نخوت آور ناشی از آن.. ولی اینها که چیزی نیست. میتوان یکی دو کلمه را تغییر داد و یا یکی دو خط را حذف کرد و اشکالی پیش نمیآید.. (البته به نظر من آن صحنه تجاوز باید باشد، با تمام جزئیات.. این ربط به داستان دارد) مشکل اصلی (به نظر من) در موتیف جنگ خوابیده است. جنگ هشت سال ایران و عراق از دید یک کانادا رفتهی مهندسی کامپیوتر خواندهی زادهی اهوازِ «جنگزده» روایت شده است. و این مشکل اصلی کتاب است. مشکلی که نمیخواهند روایت شود.. مشکل در زشت بودن جنگ است.. در ارائه تصویری کریه از جنگ مقدس! است.. مشکل نازیباییهای این جنگ و جنگزدهها است.. و این نیمه اول کتاب است، بسیار عالی و هیجان انگیز.
نیمه دوم کتاب اما شلمشوربای نقد و ادبیات فارسی و مقالهنویسی و ایرانیبازی و.. و اتفاقاً این بخش هم بسیار خواندنی و مطبوع است.
اما کتاب (رمان) مشکل اساسی دارد: اتفاقاتی در نیمه دوم کتاب رخ میدهد و مقدمات روند غیاب دانیال شرح داده میشود.. چیزهایی گفته میشود.. وقتی که انتهای کتاب میرسیدم امید داشتم نویسنده بتواند این اتفاق را جمع کرده و سرو ته ببخشد ولی دریغ! اتفاقی افتاده است که با منطق روایی داستان نمیخواند.. و انتظار داشتم این اتفاق توجیهی داشته باشد. نه اینکه انتظار پایانی مشخص داشته باشم. ولی باورپذیر کردن اتفاقی که شرح میدهی انتظار دور از انتظاری از طرف خواننده نیست. اینکه چگونه است که الهام از همهچیز خبر دارد؟ شرح دقیق ساعات صبح روز سخنرانی آخر دانیال با آن جزئیات.. توجیهی، دلیلی میخواهد.. اینها را الهام از کجا میدیده و متوجه میشده؟ گم و گور شدن دانیال و واقعی نبودن آن خانه قجری خیلی مهم نیست (نیازی به مشخص کردن دلیل نیست).. ولی منطق داستان ایجاب میکرد لااقل منبع الهام از این اطلاعات جزئی داده شود. با دنبال کردن نوشتهها و خواندههای یک شخص، آنهم به صورت کاملا مخفیانه که خود شخص تا آن زمان متوجه نشده باشد.. که نمیتوان نشانه گذاشتنش را در ابیات حافظِ «سایه» دید! و چیزهای دیگر..
- ۹۵/۱۲/۰۳